طهور

طهور

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

  گم می شوم در روزمرگی های پر هیاهو و هزار بار گم می شوم و فقط گم شدن هایم خوب در خاطرم می ماند و بس ... و همین کافیست تا فراموش کنم روزی عاشق قدم زدن در کوچه پس کوچه های مرکز شهر بوده ام. که چه قدر انقلاب گردی رادوست داشتم یک زمانی اما حالا عادی شده است، اینقدر عادی که اکثرا از انقلاب تا خانه را پیاده می آییم و گرم صحبت می شویم و چشممان نمی بیند سر در گرمابه ی قدیمی متروک را .

 اما لابلای این روزمرگی ها چیز های خوبی هم می شود یافت؛ مثلا لبخند شاگرد کلاس دومی ام وقتی پس از کلی خنده ی از ته دل گفت خانم این جا کلاس قرآن است یا خنده و من چقدر خوشحال شدم از این حرفش... 

حالا که دارم فکر می کنم میان این روزمرگی ها دیگر چه چیز مهمی ذهنم را مشغول می کند می رسم به پایان دولت احمدی نژاد که چند وقتیست شده است پایه ثابت یک گوشه ی ذهنم چقدر گریه کردم در جلسه ی تقدیر از احمدی نژاد و بماند که چقدر هم حرص خوردم و چقدر هم خوش گذشت پیاده آمدن از هفت تیر به خانه و بحث داغ سیاسی و حس رضایت از هم فکر بودن هم عقیده بودن و همین "هم" هاست که زندگی را لذت بخش می کند .

 از این هم عبور می کنم و به خود می گویم زندگی محل گذر است و بعد به لحظه ها و ساعت ها و روزها و سالهای گذشته و پیش رو فکر می کنم و دعا می کنم همه چیز خوب پیش برود همانطور که همیشه خوب بوده است .

۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۱۸:۳۸
مریم